یادمون

یادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم ،

چون خرد ميشه ، ميشکنه و آهسته ميميره .

يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم ،

تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره .

يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم .

يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم ،

چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره .

يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت ،

چون زندگيش رو ازش ميگيريم .

 

سرنوشت

( سرنوشت )

 

پرسيد: بگو از سرنوشت من! گفت: از کوزه همان تراود که در اوست!

پرسيد: بيشتر بگو! گفت: مراقب قصد و نيات خود باش!

پرسيد: مراقب قصد و نياتم باشم؟ گفت: مراقب نيات خود باش که افکارت ميشوند.

 مراقب افکار خود باش که کلماتت ميشوند. مراقب کلمات خود باش که اعمالت ميشوند.

مراقب اعمال خود باش که عاداتت ميشوند مراقب عادات خود باش که شخصيتت ميشوند.

 مراقب شخصيت خود باش، سرنوشتت ميشود.

پرسيد: يعني سرنوشتم را بدين گونه شکل مي دهم؟ گفت: آري!

پرسيد: پس من ميتوانم تحولي در سرنوشتم بدهم؟ گفت: البته، اگر بخواهید .

 

لبخند

دنبال نگاهها نرو چون ممکنه گولت بزنن ،

دنبال دارايي نرو چون کم کم افول مي کنه ،

دنبال کسي باش که باعث بشه لبخند بزني ،

چون فقط با يک لبخند ميشه يه روز تيره رو روشن کرد ،

 کسي را پيدا کن که تو را شاد کند .

گلها هيچوقت ...

 

غروب شد خورشيد رفت. آفتابگردان دنبال خورشيد ميگشت ناگهان ستاره اي چشمک زد آفتابگردان سرش را پايين انداخت. آري.... گلها هيچوقت خيانت نميکنند .

 

غرور

 

 هيچ وقت به خودت مغرور نشو، برگها هميشه وقتي مي‌ريزن كه فكر مي‌كنن طلا شدن

 

....... هر وقت احساس کردي در اوج قدرتي به حباب فکر کن........

 

 

تلاش برای شروع و ادامه زندگی

داستانی از تلاش برای شروع و ادامه زندگی

شاید این داستان تکراری باشه ! اما  درسی که می ده خیلی زیباست و قابل تفکر ..........

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای

خارج شده ازسوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد .

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و بنظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد آن

شخص تصمیم گرفت . به پروانه کمک کند و با قیچی پیله راباز کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود آن شخص باز هم به تماشای

پروانه ادامه داد و چون انتظار داشت که بالهای پروانه باز، گسترده ومحكم شوند واز بدن پروانه محافظت

كنند ،!هيچ اتفاقي نيفتاد در واقع پروانه بقيه عمرش خزيد و مشغول بود وهرگز نتوانست پرواز كند.

چيزي كه آن شخص با همه مهربانيش نميدانست اين بودكه محدوديت پيله و تلاش لازم  براي خروج از

سوراخ آن ، راهي بود كه خدا براي ترشح مايعاتي از بدن پروانه به بالهايش قرارداده بود تا پروانه بعد

ازخروج از پيله بتواند پرواز كند .

 نكتـــــــــه در اينجاست گاهي اوقات تلاش تنها چيز نيست كه در زندگي  نيازداريم اگرخداوند اجازه

 مي داد كه  بدون هيچ  مشكلي زندگي  كنيم  فلج ميشديم ، به اندازه كافي  قوي نبوديم و هرگز

 نميتوانستيم  پــــــــرواز  كنيــــم .

(نظر شما دوست عزیز ،  درباره ی این مطلب چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

 

7 نکته

۱)هرگز متنفر نشو حتي از اون کسي که دوستش داشتي ولي حالا نداري

 2) بسيار بخند حتي براي کسي که در بغلش گريه کردي

 3) هميشه لبخند بزن حتي به کسي که ازش متنفري

 4) نگران نباش حتي اگر ديدي دست رفيقت تو دست ديگريه

 ۵) از ديگران کم انتظار داشته باش

 6) ساده زندگي کن

 ۷) دوست خوبي داشته باش چون تنها دوسته که برات مي مونه

تنهايي

به عشق گفتم : تا تورو دارم تنها نيستم منو تنها گذاشت و رفت... به احساس گفتم: تا تورو دارم

تنها نيستم منو تنها گذاشت و رفت... به وفا گفتم:تا تورو دارم تنها نيستم اونم منو تنها گذاشت و

رفت... ولي وقتي به تنهايي گفتم:تا تورو دارم تنها نيستم موندو هم دم و مونسم شد.

جالبه ؟!

چقدر جالبه !

 

1. تا وقتي مريض نشي كسي برات گل نمياره .

2. تا فرياد نزني كسي به ‏طرفت بر نميگرده .

3. تا گريه نكني كسي نوازشت نميكنه .

4. تا قصد رفتن نكني كسي به ‏ديدنت نمياد .

۵. تا وقتي نميري كسي تو رو نمي بخشه . 

 

کمي صادقانه بنگر

تو که ناله هاي نا اميديت در وجود سنگ زمانه رخنه کرده وتو که صدايي جزآواز محزون غم هيچ نمي شنوي کمي صادقانه بنگر .

فرستنده : ساغر (از ؟؟؟)

اگر

 اگر دروغ رنگ داشت
هر روز،شايد
ده ها رنگين کمان
در دهان ما نطفه ميبست
و بيرنگی کمياب ترين چيزها بود
اگر عشق، ارتفاع داشت
من زمين را در زير پای خود داشتم
و تو هيچگاه عزم صعود نميکردي
آنگاه شايد پرچم کهربايی مرا در قله ها
به تمسخر ميگرفتی !
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ويران ميکردند
اگر براستی خواستن توانستن بود
محال نبود،وصال
و عاشقان که هميشه خواهانند
هميشه ميتوانستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت
هيچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
تو از کوله بار سنگين خويش ناله ميکردی
و شايد من، کمر شکسته ترين بودم
اگر غرور نبود
چشمهایمان به جای لبها سخن نميگفتند
و ما کلام دوستت دارم را
در ميان نگاه های گهگاه مان جستجو نميکرديم
اگر ديوار نبود
نزديک تر بوديم،
همه وسعت دنيا يک خانه ميشد
و تمام محتوای يک سفره
سهم همه بود
و هيچکس در پشت هيچ ناکجايی پنهان نميشد
اگر ساعتها نبودند
آزاد تر بوديم،
با اولين خميازه به خواب ميرفتيم
و هر عادت مکرر را
در ميان بيست و چهار زندان حبس نميکرديم
اگر خواب حقيقت داشت
هميشه با تو در کنار آن ساحل سبز
لبريز از ناباوری بودم
هيچ رنجی بدون گنج نبود
اما گنجها شايد، بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دلها سکه را بيش از خدا نمي پرستيدند
و يکنفر در کنار خيابان خواب گندم نميديد
تا ديگری از سر جوانمردی
بي ارزشترين سکه اش را نثار او کند
اما بی گمان صفا و سادگی ميمرد،
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزشترين کالا بود
ترس نبود،زيبايی نبود
و خوبی هم، شايد
اگر عشق نبود
به کدامين بهانه می گريستيم و می خنديديم؟
کدام لحظه ناياب را انديشه ميکرديم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آورديم؟
آری! بيگمان پيش از اينها مرده بوديم
اگر عشق نبود
اگر کينه نبود
قلبها تمام حجم خود را در اختيار عشق ميگذاشتند
من با دستانی که زخم خورده توست
گیسوان بلند تو را نوازش ميکردم
و تو سنگی را که من به شيشه ات زده بودم
به يادگار نگه ميداشتی
و ما پيمانه هايمان را در تمام شبهای مهتابی
به سلامتی دشمنانمان می نوشيديم

نازم به ناز کسی که ...

   

بدرقه

ميدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي کرد بهت چي گفت ؟ 

جايي که ميري مردمي داره که مي شکننت نکنه غصه بخوري من همه جا باهاتم .

تو تنها نيستي . توکوله بارت عشق ميزارم که بگذري ، قلب ميزارم که جا بدي ،

اشک ميدم که همراهيت کنه ، ومرگ که بدوني برميگردي پيشم .

 

 

منزل خدا

الو سلام منزل خداست؟

اين منم مزاحمي که آشناست

هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است

ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست

شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست ؟

الو دوباره قطع  و وصل تلفنم شروع شد خرابي ازدل من است يا که عيب سيم هاست ؟

چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟

خوب و صاف و واضح و رساست ؟

اگر اجازه مي دهي برايت درد و دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوي خودت

طبيعت من

روزي مردی , عقربی را ديد که درون آب دست و پا مي زند . او تصميم گرفت عقرب را نجات دهد , اما عقرب انگشت او را نيش زد. مرد باز هم سعي کرد تا عقرب را از آب بيرون بياورد , اما عقرب بار ديگر او را نيش زد . رهگذری او را ديد و پرسيد:"برای چه عقربی را که نيش مي زند , نجات مي دهی" . مرد پاسخ داد: اين طبيعت عقرب است که نيش بزند ولی طبيعت من اين است که عشق بورزم .

فرستنده : سارا (از ؟؟؟)

باور

براي باور کردن افراد...

هرگز به حرفها تکيه نکن...زيرا فراموش خواهند شد...

هرگزبه چشمها بسنده نکن...زيرا تغيير خواهند کرد...

تنها... اعمال انسانها هستند که قابل استناد و توجه اند.

و درآخر...لحظات زندگي ات رابا کسي بگذران که نه الزاماْ هم درد تو....بلکه...هم شأن تو باشد.        

عارفانه (کاش مي دانستيم)

کاش مي دانستيم
زندگي با همه وسعت خويش محفل ساده غم خوردن نيست
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
اضطراب و هوس ديدن و نا ديدن نيست
زندگي جنبش و جاري شدن است
از تماشاگه آغاز حيات تا به جايي که خدا ميداند .

 فرستنده: کیوان (از تهران)

دنیا

دنيا دوروزاست

يک روز با تو...

يک روز برعليه تو ...

روزي که با تو ست مغرور نشو ...

روزي که برعليه توست ما يوس نشو...

 

 

لازمه ی خوشبختی

لازمه ی خوشبختی جذب کردن چيزهای تازه نيست , بلکه حذف کردن افکار کهنه است , افکاری که به هيچ دردی نمی خورند .

ارزش زمان

توجه داشته باشيد که زمان گنج بزرگي است

 گنجتان را مفت از دست ندهيد ...

ارزش ده سال را یک سالخورده می داند...

ارزش چهار سال را یک رئیس جمهورمی داند...

ارزش  یک سال را یک دانش آموز دبیرستانی مردودی می داند...

ارزش نه ماه را مادری که نوزاد سالم به دنیا آورده می داند...

ارزش يک ماه را مادري که بچه اش ناقص به دنيا آمده مي داند ...

ارزش يک هفته را سر دبير يک هفته نامه مي داند ...

ارزش یک ساعت رادوستی که منتظر گذاشته شده می داند...

ارزش يک دقيقه رامسافري که ازقطاریاهواپیماجامانده است مي داند ...

ارزش يک ثانيه را کسي که از تصادف جان سالم به در برده مي داند ...

ارزش یک هزارم ثانیه را کسی که مدال طلای المپیک گرفته می داند...

باز هم به ياد داشته باشيد که زمان براي هيچ کس منتظر نمي ماند .

خدا

ازخدا خواستم تا دردهایم را ازمن بگیرد،

خدا گفت: نه!رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی.
ازخدا خواستم تا کودک معلولم را درمان کند،

خدا گفت: نه!روح او بی نقص است و تن او موقت و فناپذیر.
ازخدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد،

خدا گفت: نه!شکیبایی زاده رنج و سختی است.شکیبایی بخشیدنی نیست،به دست آوردنی است.

ازخدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،

خدا گفت: نه!من به تو نعمت وبرکت دادم حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری.
ازخدا خواستم تا ازرنج هایم بکاهد،

خدا گفت: نه!رنج وسختی،تورا ازدنیا دورتر و دورتر وبه من نزدیکترونزدیکترمیکند.

ازخدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد،

خدا گفت: نه!شایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمرشوی.
من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم

و باز گفت: نه!من به تو زندگی خواهم داد،تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.
از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که او مرا دوست دارد.
و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم!

(من به هر چه که خواستم نرسيدم ... اما به هر چه که نياز داشتم دست يافتم .)

عارفانه (سیرت)

به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است .

یاران

دلا ياران سه قسم اند گر بداني :

 

زباني اند و نانی انـد و جـانی

 

به نـاني نان بده از در برانـش

 

تو نيـکي کن به ياران زبـانی

 

و ليـکن يـار جـانی را نگهدار

 

به پـايش جـان بده تا مي تواني

 

(تاحالا فکر کردید: شما از نظر دوستهایتان جزو کدام دسته اید یا واقعا چند تا دوست جانی دارید؟!)

 

 

تفاوتهاي خون و اشك

تفاوتهاي خون و اشك :

 1.خون قرمزه رنگه عشقه ، اشك بيرنگه درد عشقه .

 2.خون وقتي مياد بيرون ميسوزه اما اشك اول ميسوزه بعد بيرون مياد .

 3.خون مال زخم جسمه ولي اشك مال زخم روحه.

 4.جاي زخم خون خوب ميشه ولي مال اشك خوب نميشه.

 5.خون هميشه مال درد و غمه ولي اشك بعضي وقتا مال خوشحاليه .

 6.جلوي خون و ميشه گرفت ولي اشك رو نه!

 7.از جاري شدن خون، كسي خجالت نميكشه اما بعضيا از اينكه اشك  بريزن خجالت ميكشن .

کودک

کودک نجوا کرد:خدایا با من حرف بزن,مرغ دریائی آوازی خواند,کودک نشنید سپس کودک فریاد زد:خدایا با من حرف بزن,رعد در آسمان پیچید اما کودک گوش نکرد کودک نگاهی به اطرافش کرد و گفت خدایای بگذار ببینمت,ستاره ای درخشید اما کودک ندید کودک فریاد زد خدایا معجزه ای نشانم بده و یک زندگی متولد شد اما کودک نفهمید کودک با نا امیدی گریست:خدایا با من در ارتباط باش,بگزار بدانم کجائی,بنابراین خدا پائین آمد و کودک را لمس کرد اما کودک پروانه را کنار زد و رفت...

ترس

هرگاه ترسيدين شکست مي خوريد وهرگاه نا اميد شدين زندگي شما به آخر رسيده

عارفانه (اشک گاهي از لبخند با ارزش تره)

مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدی .

 

 

 فرستنده: سجاد (از رشت)

مشکل

هيچ وقت پيش خدا نرو و بگو من يه مشكل بزرگ دارم .

                       برو پيش مشكلت و بگو من يه خداي بزرگ دارم .

برگي زرد يا سيبي سرخ

برگ درانتهاي زوالش مي افتد،

                  وميوه درانتهاي کمال، 

 بنگر که چگونه مي افتي؟

                   چون برگي زرد يا سيبي سرخ

 

عارفانه (سه راه رو دنبال کن)

درزندگي سه راه رو دنبال کن:

1- دوست داشتن براي يک تجربه 

           ۲- عاشق شدن براي يک هدف

              3- فراموش کردن براي قبول واقعيت

ترس

از سوسک ميترسيم....... از له کردن شخصيت ديگران مثل سوسک نميترسيم .از عنکبوت ميترسيم.....از اينکه تمام زندگيمون تار عنکبوت ببنده نميترسيم.از خوب سرخ نشدن قورمه سبزي ميترسيم..از سرخ شدن آدما از خجالت نمیترسیم.از سرما خوردگي ميترسيم.......از سرخورده کردن دوستامون نميترسيم.از شکستن ليوان ميترسيم....از شکستن دل آدما نميترسيم.

از اينکه به ما خيانت کنند ميترسيم.........از خيانت به ديگران نميترسيم.

عارفانه (خاطرات)

همیشه یادت باشه انسان میاد و میره براحتی یه لیوان آب خوردن و تنها چیزی که از اون باقی میمونه خاطرات اونه

عارفانه(فرق آموزگار با روزگار)

ميدوني فرق آموزگار با روزگار چيه؟ آموزگار اول درس ميده بعد امتحان ميگيره... اما روزگار اول امتحان ميگيره بعد درس ميده .