داستانی از تلاش برای شروع و ادامه زندگی

شاید این داستان تکراری باشه ! اما  درسی که می ده خیلی زیباست و قابل تفکر ..........

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای

خارج شده ازسوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد .

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و بنظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد آن

شخص تصمیم گرفت . به پروانه کمک کند و با قیچی پیله راباز کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود آن شخص باز هم به تماشای

پروانه ادامه داد و چون انتظار داشت که بالهای پروانه باز، گسترده ومحكم شوند واز بدن پروانه محافظت

كنند ،!هيچ اتفاقي نيفتاد در واقع پروانه بقيه عمرش خزيد و مشغول بود وهرگز نتوانست پرواز كند.

چيزي كه آن شخص با همه مهربانيش نميدانست اين بودكه محدوديت پيله و تلاش لازم  براي خروج از

سوراخ آن ، راهي بود كه خدا براي ترشح مايعاتي از بدن پروانه به بالهايش قرارداده بود تا پروانه بعد

ازخروج از پيله بتواند پرواز كند .

 نكتـــــــــه در اينجاست گاهي اوقات تلاش تنها چيز نيست كه در زندگي  نيازداريم اگرخداوند اجازه

 مي داد كه  بدون هيچ  مشكلي زندگي  كنيم  فلج ميشديم ، به اندازه كافي  قوي نبوديم و هرگز

 نميتوانستيم  پــــــــرواز  كنيــــم .

(نظر شما دوست عزیز ،  درباره ی این مطلب چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)