پرنیرنگ
شرح چشمی بیشکم کرده است با خودم حتی غریبم کرده است
شرح چشم است و دلم در چنگ اوست هرچه هست از چشم پرنیرنگ اوست .
فرستنده : آرتیمان ( از ؟؟؟ )
شرح چشمی بیشکم کرده است با خودم حتی غریبم کرده است
شرح چشم است و دلم در چنگ اوست هرچه هست از چشم پرنیرنگ اوست .
فرستنده : آرتیمان ( از ؟؟؟ )
وقتی کسی را دوست داری
به او بگو
فریاد بزن
فورا
و در همان لحظه بگو
و گرنه تو را پشت سر خواهد گذاشت !
دو نیمه ، شانس کمی دارند
اما با پیوستن ...
بله ، آن ها کامل می شوند ...
اما پیوستن دو انسان کامل
یعنی زیبایی ،
یعنی عشق .
تو را با تیشه عشقم میان مرمر قلبم تراشیدم ،
و از آن پس من تو را چون بت پرستیدم .
پشت میز قمار دلهره عجیبی داشتم
برگی حکم داشتم
و دیگر هر چه بود ضعیف بود و پایین !
بازی شروع شد
حاکم او بود و من محکوم
همه برگهایم رفتند و سر برگ بیش نماند
برگی از جنس وفا رو کرد من بالاتر آمدم
بازی در دست من افتاد
عشق آمدم با حکم عشوه و ناز برید
و حکم آمد از جنس چشم سیاهش
زندگی
حکم من پایین بود و باختم .
عشق مانند شن روان است.
اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید .
به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند .
همچنانکه شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست .
سکوت را می پذیرم اگر بدانم ٬ روزی با تو سخن خواهم گفت
تیره بختی را می پذیرم اگر بدانم ٬ روزی چشمان تو را خواهم سرود
مرگ را می پذیرم اگر بدانم ٬ روزی خواهی فهمید ٬ که" دوستت دارم "
احساس خوب وقتیه که یک نفر دلتنگت باشه
احساس بهتر اینه که یک نفر عاشقت باشه
اما بهترین احساس وقتیه که ........................
یک نفر هیچ وقت فراموشت نکنه !
![]()
ما به بال احتیاج داریم .
بالهای عشق ، نه بالهای منطق .
منطق تو را به سمت پایین میکشد ، منطق تابع قانون جاذبه است ،
عشق تو را به سوی ستاره ها می برد !
اگه با دیدن من غم وغصه تو دلت جون میگیره ،
می میرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره .
عشق واقعی همچون زیارت است .
وقتی اتفاق می افتد که بدون برنامه ریزی قبلی طلبیده شود
ولی کمیاب است
زیرا اکثر مردم برنامه ریزهای ماهری هستند !
زندگی را بی عشق سپری کردن غم بزرگی است .
اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی
بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید !
![]()
عاشق شدن مثل دست زدن به آتيش می مونه .
پس سعی کن تا وقتی که جراتش رو پيدا نکردی هيچ وقت بهش دست نزنی
اما اگه بهش دست زدی سعی کن طاقتش رو داشته باشی که تو دستهات نگهش داری !
سخت است هنگام وداع آنگاه که در می یابی چشمانی که در
حال عبور است ، پاره ای از وجود تو را نیز با خود خواهد برد .
سکوت زیباست نه بخاطر سکوتش ، بخاطر اینکه همیشه در اوج سکوت
به خودم میرسم و وقتی که در خود غرق میشوم آن لحظه زیباتر میشود
چون در آن لحظه فقط به تو میرسم و تنها تو در خاطرم میمانی
شاید خیلی کوتاه اما , زیباست , لحظه به تو رسیدن .
عشق واقعی را فقط می توان در چشمهای انسان عاشق دید .
عشق نمی تواند حسد و غرور یا تشویش و نگرانی باشد
عشق همان چیزی است که در اعماق قلب تو یافت می شود
و اشتیاق کسی را دارد که قلب او نیز مشتاق توست !
تا حالا کفشاتو نگاه کردی؟
دو تا عاشق ، دو همراه که با هم می میرن ، با هم خاکی میشن ،
بدون هم زیر بارون نمیرن ، کاش آدما از کفشاشون یاد بگیرن !
شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی... وقتی که مرا از دل خود میرانی...
یعنی که تو هیچوقت عاشق نشدی... زرد است که لبریز حقایق شده است...
تلخ است که با درد موافق شده است...
شاعر نشدی و گرنه می فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است .
مهم نيست که فردا چی ميشه مهم اينه که امروز دوستت دارم ،
مهم نيست فردا کجايی مهم اينه هر جا هستی دوستت دارم ،
مهم نیست تا ابد با هم نباشيم مهم اينه تا ابد دوستت دارم ،
مهم نيست قسمت چی ميشه مهم اينه قسمت شد دوستت داشته باشم ...
![]()
یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش ۲ یا ۳ ماه بیشتر زنده نیست،
یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی دو خط موازی که به هم نمیرسند،
یاد گرفتم در عشق هیچ کس به اندازه خودت وفادار نیست،
و یاد گرفتم که هر چه عاشق تری تنها تری .
دورترین ستاره ها برای تو اگر می خواهی به آسمان چشم بدوزی .
وشب مثل همیشه سیاه بود ..من نمیدانم چراتمام شب خواب رویاهای کودکانه مرا می دیدی ..
از خواب که بیدار شدی هراسان به من نوشتی که چقدر دوستتدارم ...
ومن تمام رویاهایم را به تو بخشیدم وابر به پاداش مهربانی هایت به زمین بارید .
تو چشمهایت را به آیینه بخشیدی تا من سهمم را از دریا پس بگیرم ،
می خواهم بروم دور از تمام ترانه های غمگین عاشقانه به زنی زیبا زیر چادر نمازم رویاهایم را
ببخشم و به تو که تمام پروانه ها به خاطرت خندیدند .
وقتی غرق در سکوت به تو می اندیشیدم تو را در صحرای برهوت یافتم , احساس
کردم چیزی در بر نگاهت هست , به سویت آمدم اما تو به یکباره نیست شدی !!!
تو تنها سرابی بودی که در وجودم همچون نسیمی وزیدی , ومن تنها به دنبال نیمه
گمشده خود آشفته در صحرا خیال ( ای کاش که بودی ) .
فرستنده : علی . ش ( از صومعه سرا )
می خورد برسقف قلبم .... ياد ايام تو داشتن .... ميزند سيلی به صورت ... باورت شايد نباشد ...
مرده است قلبم زدستت ... فكر آنگه با تو بودن ... با توبودم شاد بودم ....
توی دشته آن نگاهت .... گم شدم در خاطراتت .
هوسبازان وقتی زیبایی را می بینند ، دوستشان دارند ولی عاشقان
وقتی كسی را دوست داشته باشند زیبا می بینند .
فرستنده : مینو . ا ( از تهران )
دوستت دارم حتی اگر داشتن تو برای هميشه رويايی بيش نباشد
و سرانجام تو نصيب عاشقی ديگر شوی !
قلب من ، هرگز تو را محکوم و نقد نمی کنم ،
بدان که دوستت دارم و می کوشم
تمام آزادی مورد نیازت را برای ادامه دادن به تپش شادمانه ات در سینه ام ،
در اختیارت بگذارم ...
![]()
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است رها کن
آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است مرا ببخش !
بدی کرده ام به تو، گاهی کمال عشق ، جنون است ودیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است بهشت من !
به نسیم تبسمی دریاب جهان- جهنم ما را ، که غرق بیزاری است .
توی این دنیا قلب کسی برای من نمی زنه
حتی قلب خودم که اونم برای تو می زنه ...
![]()
تنها ستاره خیالی من ، تورا در کدامین شب بجویم
وقتی که هر شب بی تو بودن را به وسعت گریه در می یابم .
وقتی که اشکهایم در سکوت خلوت شب زیر نور مهتاب همراه با
نسیم همسفر می شد میدانستم تو در پی عشق دیگری بودی .
فرستنده : علی . ش ( از صومعه سرا )

از خدا نخواه که توی دنیا کسی باشی ، از خدا بخواه تمام دنیای کسی باشی !
![]()
باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی
و دوستی همچون گلی میان من شکوفه کرد کاش همیشه باران می آمد .
دوستت داشتم يادت هست ؟
گفتم دوستت دارم
تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن....
رفتم تا بزرگ شوم ...
اما آنقدر بزرگ شدم
که يادم رفت دوستت داشتم!
تاریکی را دوست دارم اگر تو شمعم باشی .
تنهایی را دوست دارم اگر تو در کنارم باشی .
مرگ را دوست دارم اگر به یادم باشی .
تو را دوست دارم حتی اگر به یادم نباشی ... !
کاش می دانستی که من چگونه تک تک لحظه هایم را با یاد تو سر میکردم ،
شاید میدانستی اما نخواستی حتی لحظه ای از یادت را با یادم سر کنی
و این همان لحظه مرگ عشقم در وجودت بود ،
وقتی که مرا به یک نگاه و یک لبخند غریبه ای فروختی و باختی .
فرستنده : علی . ش ( از صومعه سرا )

اگه كسی ديوونت بود ، بازيش نده
اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش
اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده
اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن
اينطوري هميشه يه پله ازش عقب تری
اگه يه روزی خسته بشه و يه پله بيادعقب
تازه ميشه مثل تو
![]()
پیش از آغاز هجرت نوح دوستت داشته ام
نه در اهرام ثلاثه دیدمت ، نه در تخت جمشید
نمی دانم کدام از خدا بی خبر دیوار بلند چین را بین ما نهاد .
( سهراب سپهری )
کاش همیشه بخندی وقتی ترا می بینم که آنطرف خیابان به انتظار من
تمام گرمای تابستان را به جان خــریدی بخندی و بگویی که هنوز هم دوست داری
برایت نامه های عاشقانه بی جواب بنویسم ، بخندی و بگویی هنــــــوز هم منتظر روزی هستی
که تمام دنیا را با پاهای پیاده بدویم ، بخندی وبگویی چشم به لحظه ای دوخته ای کـــــه در
خنک ترین سایه بنشینیم و تو جواب تمام نامه هایم را به تمنای لبخندی و تمنای نگاهی
بلند بلند فریاد بزنــــی . دوستی ات رسد به بلندای آسمان وقتی میخندی وصدایت ابرها را به
تکاپوی باران برساند وقتی دعا می خوانی ، وقتی صدایت به آسمان می رسد نام مرا هم بلند بخوان
تا قلب مهربانترین فرشته خداوند بلرزد وبرای تمام رویاهای کودکانه ام دست به دامان خداوند شود .
کاش همیشه بخندی وقتی اشکهای سرازیر مرا می بینی وتو با صدای گرفته ای می پرسی ...
آرزو داری گــریه می کنی و من در میان هق هق هایم می گویم ... دلم برای مادرم تنگ شده است
و تو با شتاب به سوی مــــــادرت میدوی وبرایش کاسه ای آب می بری .
فرستنده : آرزو امینی نیا (از ؟؟؟)

فرانسوی ها ميگن :
عشق فراموش کردن خود در وجود کسی است که هميشه و در همه حالا مارو به ياد داره ،
ولی اسپانيايی ها ميگن : عشق ساکت است ، امّا اگر حرف بزنه از هر صدايی بلندتر است .
امّا من ميگم : عشق يعنی ترس و رنج از دست دادن تو .
فرستنده : سجاد ( از رشت )
زندگی شطرنج دنيا و دل است قصه ی پررنج صدهامشکل است
شاه دل کيش هوسها می شود پای اسب آرزوها در گل است
فيل بخت ما عجب کج می رود در سر ما بس خيالی باطل است
ما نسنجيده پی فرزين او غافل از اينکه حريفی قابل است
مهره های عمر من نيمش برفت مهره های او تمامش کامل است .
فرستنده : گندم (از ؟؟؟)

من یاد تو را تا آفتاب فردا به سایه خواهم برد ، تا بدانند عشق زمان نمی شناسد .
فرستنده : مرضیه (از ؟؟؟)

روز اول گل سرخی برايم آوردی گفتی برای هميشه دوستت دارم .
روز دوم گل زردی برایم آوردی گفتی دوستت ندارم !
روز سوم گل سفيدی برايم آوردی سر قبرم گذاشتی و گفتی مرا ببخش .
فقط يک شوخی بود .
![]()
وقتی دهکده ای می سوزد
همه دودش را می بينند .
اما وقتی قلبی می سوزد
کسی حتی شعله اش را نمی بيند !
نیامده همه بدی های مرا در آغوش آیینه گریستی ، تمام رویاهای مرا به دوش گرفتی ،
بانو چقدر مهربان بودی همه آرزوهای مرا آمین گفتی ،
بانو تو حتی برای زن زیبایی در زیر چادر نماز که دعا میخواند ، دعا خواندی ...
باز هم لبخند بزن ، میخواهم در آغوش تو به یک آرزو بیندیشم ، پاسخ تمام آرزو هایم باشد
به دعای غروب پای همان قرار همیشگی پنج شنبه های تنهایی ...بانو چقدر دوستتدارم .
به پای همین ترانه بخند ، به پای همید ترانه با من بمان .
فرستنده : آرزو امینی نیا (از ؟؟؟)

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت ،
تنها عشق بی دلیل بود که تو شدی دلیل آن شدی .
![]()
محبت مثل سکه میمونه که اگه بیوفته تو قلک قلب ، نمیشه درش آورد .
اگرم بخوای درش بیاری باید اونو بشکنی !
![]()
من ادعا نمیکنم ، همواره به ياد کسانی هستم که دوستشان دارم
ولی میتوانم ادعا کنم که لحظاتی که به يادشان نيستم
نيز دوستشان دارم ![]()
نه بغضی گلويم را گرفته بود ... نه دلم شكسته بود ...
نه حتی قطره ای اشک در چشمم حلقه زده بود ...
هرگز به زانو در نيامدم كه به پايش بيفتم ...
هر چند ، او روبرويم نشسته بود ...
بی آنكه مرا ببيند !!! و فقط نگاهش ازمن عبور ميكرد ...
كاش آنقدر شفاف نبودم ... آن وقت شايد مرا ، خودم را هم می ديد ...
كم كم بغضی راه گلويم را می بندد ... بايد برای ديده شدن كاری كرد ...
شيشه را فقط با آلودگی اش ، با لكه هايش می توان ديد !!!
پس بايد دامن شفافم را به قطره های اشک آلوده كنم ...
كار سختی نيست ... كافی است نگاهش كنم ...
دامنم لكه دار خواهد شد !!! اما هنوز در روبرويم نشسته است ...
بی آنكه مرا ببيند يا قطره های نشسته بر گونه های خشكم را !!!
برای ديده شدن شيشه فقط يک راه هست ...
راهی كه همه هميشه از آن می گريزند : بايد شكست تا ديده شد !!!
پس با كمال ميل شكسته می شوم ... و به پايش می افتم ...
حالا هم بغض گلويم را گرفته ... هم گريه كرده ام ...
هم شكسته ام ... هم به پايش افتاده ام ...
اما هنوز در برابر من نشسته است !!!
بی آنكه مرا ببيند يا خرده شيشه های افتاده به پايش را !!!

فرستنده : مهرداد (از ؟؟؟)
میدانم با سبدی پر از سبز می آیی ، صبح زودتر از خورشید بر می خیزم میدوم ،
تا به شبنم و پایان ستاره برسم می دانم که می آیی ... پس آلبالو ها را می شویم .
می دانم که اگر کتابهایم را بخوانم تو زود تر می آیی ، تمام شعرهای غمگین
عاشقانه را از بر میکنم تا تو زودتر بیایی وبعد پشت همان کتابی می نشینم
که تو با آرزوی خوشبختی سال نو برایم آورده بودی ...
فرستنده : آرزو امینی نیا (از ؟؟؟)
از کفشهایم فهمیدند کجا بودم پنجره و درها را قفل زدند حتی کفش هایم را پنهان کردند ،
نیازی به آنها نیست آنها نمی دانند که من به سوی تو پرواز می کنم .
فرستنده : سجاد ( از رشت )
تاریکی را دوست دارم اگر تو شمعم باشی .
تنهایی را دوست دارم اگر تو در کنارم باشی .
مرگ را دوست دارم اگر به یادم باشی .
تو را دوست دارم حتی اگر به یادم نباشی !
فرستنده : افشین & عطرین ( از کرج )
دوستت دارم چون تنهاترين ستاره زندگی منی !
دوستت دارم چون زيباترين خاطرات منی !
دوستت دارم چون تنها ترين مصراع شعر منی !
دوستت دارم چون زيباترين لحظات زندگی منی !
دوستت دارم چون تنها ترين فکر تنهايی منی !
دوستت دارم چون زيباترين رويای خواب منی !
دوستت دارم چون به يک نگاه عشق منی . . . ![]()
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم
اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
تو هم به من آموختی که چگونه دوستت بدارم
اما به من نیاموختی که چگونه فراموشت کنم
فرستنده : افشین & عطرین ( از کرج )
دیگر خالی از نامه ام انگاری یلدا تمام شده وحالا تو آمده ای و
در اتاقی دیگر چای را خورده ای و دراز کشیده ای وچشمهایت
را هم بسته ای من که آهسته می آیم تا لیوان خالی چای را بردارم
دستم را می گیری نگاهم کن تا در زیر خیسی نگاهت بلرزم ،
بلرزم و زنده شوم ومن چه دزدانه چشمهایم را می بندم .
هق هق های بی صدای تو آخرین برگ دفتر من نیست ،
لبخند زیبایت ابتدای این سر آغاز است واین دفتر با هر بار ،
باز و بسته شدن چشمهای زیبای تو ورق خواهد خورد .
فرستنده : آرزو امینی نیا (از ؟؟؟)
ديشب تو فكرت بودم كه يه قطره اشک از چشمام جاری شد ...
از اشک پرسيدم چرا اومدی ؟؟؟
گفت : آخه تو چشمات كسی هست كه ديگه اونجا جای من نيست .
فرستنده : مهشاد ( از تهران )
بعضی عشق ها آتشين اما كم عمق و سطحی هستند
گردبادی بر پای می كنند و زود هم سرد می شوند
اما بعضی عشق ها عميق است و ملايم چون يك نخ
باريک شروع می شود و در طول زمان استمرار می يابد .
فرستنده : افشین & عطرین ( از کرج )
اگرمیدانستی چقدربرای آمدنت دلتنگم
هیچ گاه باران را بهانه نمیکردی رنگین کمان من .
![]()
چه زيباست به خاطر تو زيستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن .
و چه تلخ است دور از تو بودن .
پس هر گاه احساس تنهايی کردی اين حقيقت را به خاطر بسپار ،
که يک نفر در جايی در حال فکر کردن به توست .
فرستنده : افشین & عطرین ( از کرج )
من يه ليوان چاي داغ رو به تو ترجيح مي دم
چون چاي فقط زبونم رو مي سوزونه ولي تو دلمو!
ياد گرفتم كه عشق با تمام عظمتش 3،2 ماه بيشتر زنده نيست
ياد گرفتم كه عشق يعنی فاصله و فاصله يعنی 2 خط موازی
كه هيچگاه به هم نمی رسند .
ياد گرفتم در عشق هيچكس به اندازه خودت وفادار نيست
و ياد گرفتم هر چه عاشق تری ، تنهاتری .
فرستنده : سجاد ( رشت )
اگه يک روز فكر كردی نبودن يه كسی بهتر از بودنش
چشمات و ببند و اون لحظه ای كه اون كنارت نباشه
و به خاطر بيار اگه چشمات خيس شد
بدون داری به خودت دروغ ميگی
و هنوز دوستش داری
تقصير دلم چيست اگر روی تو زيباست حاجت به بيان نيست
كه از روی تو پيداست من تشنه ی يك لحظه تماشای تو هستم
افسوس كه يك لحظه تماشای تو روياست .
می نویسم تا بدانی که هر چه داغ ها کهنه تر شود دیر تر از یاد خواهد رفت !
می نویسم تا بدانی باران ابرها زود گذرند و باران چشم عاشق ماندگار تر !
می نویسم تا بدانی رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
می نویسم تا بدانی اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ !
می نویسم تا بدانی دوستت دارم و یادت ماندگارتر از هر عشق در یادم خواهد ماند ! ! ! !
من تو را
عشقت را
حتی دوست نداشتن هایت را
در خیالم
در روحم
حبس خواهم کرد ...

اگر دورم زديدارت دليل بی وفايی نيست
زندگی عشق است ،
عشق افسانه نيست ،
آنکه عشق را آفريد ديوانه نيست ،
عشق آن نيست که کنارش باشی ،
عشق آن است که بيادش باشی .![]()
محبت تو را می پذیرم بی آنکه دغدغه های فردا را داشته باشم
زیرا فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت . ![]()
با خيال تو بسر بردن اگر هست گناه ،
با خبر باش که من غرق گناهم همه شب . . .
درخت را به نام برگ ، بهار را به نام گل ،
ستاره را به نام نور، کوه را بهنام سنگ ،
دل شکسته مرا به نام عشق ، عشق را به نام درد ،
و مرا به نام کوچکم صدا بزن .
آسمون به ماه ميگه : عشق يعنی چی ماه ميگه يعنی بودن درآغوش تو .
ماه ميگه : توبگو عشق يعنی چی آسمون ميگه انتظار ديدن تو .
فرستنده : مهشاد ( تهران )
اگر یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی بر می گرده
و نگات می کنه بدون واسش قشنگی !
اگر یکی رو دیدی که وقتی داری گریه می کنی
میاد با هات اشک می ریزه بدون دوستت داره .
اگر یکی رو دیدی که وقتی داری با یکی دیگه حرف می زنی
ترکت می کنه بدون عاشقته .
ای کاش هنگامی که مرا می دیدی می ایستادی وبرای لحظه ای
مرا با مهربانی نگاه می کردی ، نگاهت برسد به آفتاب وستاره ،
کمی بیشتر بخند . نازنینم بیقراری های مرا به یک دوستت دارم
ساده مرهم باش .
فرستنده : آرزو امینیان (از ؟؟؟)
ده تعريف از واژه ی " عشق "
1 - كسی كه در روزهای سختی باعث خنده و شادی شما بشود .
2 - كسی كه به خاطرش جان بدهيد .
3 - بيش از آنچه مراقب خود باشيد مراقب كس ديگری باشيد .
4 - بيش از هر چيزی برايتان اهميت داشته باشد .
5 - وقتی كه نتوانيد بدون وجود كسی زندگي كنيد.
6 - اتحاد كامل دو روح .
7 - تفاهم و درك متقابل .
8- حقيقت جاری زندگي .
9- دوستی .
10 - خانواده .
نظر دبيران در مورد عشق
دبير دينی : عشق يك موهبت الهی است.
دبير ورزش : عشق تنها توپی است كه اوت نمی شود.
دبير شيمی : عشق تنها اسيدی است كه به قلب صدمه نمی زند.
دبير اقتصاد : عشق تنها كالایی است كه از خارج وارد نمی شود.
دبير ادبيات : عشق بايد مانند عشق ليلی ومجنون محور نظامی داشته باشد.
دبير جغرافی : عشق از فراز كوه های آسيا تيری است كه بر قلب می نشيند.
دبير زيست : عشق يك نوع بيماری است كه ميكروب آن از چشم وارد می شود .
یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
امروز هم گذشت با مرور خاطرات ديروز با غم نبودنت ...
و سکوتی سنگين و من شتابان در پی زمان بی هدف فقط ميروم .
فقط ميدوم ياسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما گرمی مهر تو را ميخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه ميگيرند میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی فقط صدايی مبهم .
فرستنده : مهشاد ( تهران )
ماهی به آب گفت : تو نميتونی اشكای منو ببينی !
چون من توی آبم.........
آب جواب داد : اما من ميتونم اشكای تو رو احساس كنم
چون تو توی قلب منی !!!
دیگر خالی از نامه ام انگاری یلدا تمام شده وحالا تو آمده ای
ودر اتاقی دیگر چای را خورده ای ودراز کشیده ای وچشمهایت
را هم بسته ای من که آهسته می آیم تا لیوان خالی چای را بردارم دستم را می گیری نگاهم کن تا در زیر خیسی نگاهت بلرزم ،
بلرزم وزنده شوم ومن چه دزدانه چشمهایم را می بندم .
هق هق های بی صدای تو آخرین برگ دفتر من نیست ،
لبخند زیبایت ابتدای این سر آغاز است واین دفتر
با هر بار بازو بسته شدن
چشمهای زیبای تو ورق خواهد خورد.
فرقی نمی کنه که من اول اومدم یا تو ……
مهم اینه که…...............
کی تا آخرش می مونه ![]()
از او پرسيدم : چقدر دوستم داری؟
گفت به اندازه شكوفه های بهاری .
و چه راست ميگفت :
چون شكوفه های بهاری
مهمون دو روز بودن !![]()
بدترين درد اين نيست که عشقت بميره
بدترين درد اين نيست که به اونی که دوسش داری نرسی
بدترين درد اين نيست که عشقت بهت نارو بزنه
بدترين درد اينم نيست که عاشق يکی باشی و اونم ندونه
بدترين درداينه که يکی بميره اونوقت بدونی دوستت داشته ! ![]()
برای شکستن من يه اخم کافيه ... نيازی به فريادت نيست .
واسه اشک ريختنم سکوت تو کافيه ... نيازی به قهر نيست .
برای مردنم حرف رفتنت کافيه ... نيازی به انجامش نيست .![]()
دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه !
اين درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانيم در چشمهای يکديگــر نگــــاه کنيم .

اگر معجزه ای رخ بدهد وزمان به عقب برگردد به دنيا قول خواهم داد
چشم هايم را تا آخرين روز حياتم روی هم بگذارم : می دانی چرا ؟
می ترسم يك لحظه غفلت كنم ، دوباره تو را ببينم و يك عمر گرفتارت شوم !
تقديم به بهترينم كه ، مثل هيچكس نيست.
يادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانيت در تمام وجودم است
عزيزم محبت را در پاکي نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معني کردم
وبدان که زيباترين لحظه هايم در کنار با تو بودن است...
![]()
![]()
![]()
میرسه روزی که بی من سر کنی
میرسه روزی که مرگ عشق را باور کنی
میرسه روزی که تنها در کنار عکس من
خاطرات مرده ام را مو به مو از بر کنی
![]()
مردن آن نیست که در خاک سیاه دفن شوم ،
مردن آن است که از خاطر تو ،
با همه ی خاطره ها محو شوم .![]()