‏انتظار آمدنت ...

 

چشم هايم را به آسماني که خدايت در آن است دوخته ام و

 

 دستهای خسته ام را سوی او ‏دراز کرده ام و از تو می خواهم

 

 که بیایی و مرا از عطر نفسهایت لبریز کنی بیایی و مرا به

 

 ‏سرزمين آب هاي نقره اي ، به سرزمين آرزوها ببری و

 

 امشب باز به گذشته مینگرم آنجا ‏که در اوج نا امیدی

 

 سر راهم قرار گرفتی و با نگاهت قلب یخ بسته ام را

 

 گرما بخشیدی و ‏امشب چون گذشته تمام حرفهایم

 

 برای توست آه...پس کي مي آيي چشمهای خسته ام

 

 ‏انتظار آمدنت را می کشند ...

 

 

 

محتاج

  

اگر شبی از شبهای زمستانی ،

 

 مسافری به امید گرمای نگاهت به تو پناه آورد تنهایش نگذار ،

 

 شاید در گرمترین روزهای تابستان به خنکی لبخندش محتاج شوی  .

 

 

 

آيين اربابان و بردگان ...

 

دروغ آيين اربابان و بردگان , و حقيقت خداي

 

 انسان هاي آزاد است بهترین دوست ، خداست ،

 

 او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید

 

 دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر

 

 از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم ،

 

 دسته گل هایش را پس بگیرد .

 

 

مداد سفید ....

 

همه ي مداد رنگي ها مشغول بودند ...به جز مداد سفيد...

 

هيچ کسي به او کار نمي داد...همه مي گفتند :

 

( تو به هيچ دردي نمي خوري) ...يک شب که مداد رنگي ها...

 

توي سياهي کاغذ گم شده بودند...مداد سفيد تا صبح کار کرد...

 

ماه کشيد...مهتاب کشيد...و آنقدر ستاره کشيد که

 

 کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توي جعبه ي مداد رنگي...

 

جاي خالي او...با هيچ رنگي پر نشد .

 

 

توقف ، فراموش

 

 

 

هر از گاهی توقف در ایستگاه بین راه ، فرصت خوبی

 

 

است برای دیدن مسیر طی شده و نگریستن به راهی

 

 

که پیش روست ، گاهی برای رسیدن باید توقف کرد .

 

 

*********

 

 

چیزی را که نمیتوانی به دست آوری ، فراموش کن و

 

 

چیزی را که نمیتوانی فراموش کنی به دست آور .

 

 

 

جارو ، پیاز

 

  

کسی که جاروست ، حق نداره از غبار گله کنه .

 

 

*********

 

 

زندگی مثل پیازه ، هر برگش رو ورق بزنی ، اشکتو در میاره .

 

 

 

موفق

 

موفق کسی است که با لنگه کفش هایی که به سمتش

 

پرتاب می شود ، مغازه کفش فروشی بزند

 

 

حس غریب

 

من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ،

 

 من خودم هستم و تنهائی و یک حس غریب ،

 

 که به صد عشق و هوس می ارزد ...

 

 

 

مرگ سقراط حکیم

 

سقراط حکیم را که محکوم به مرگ شده بود به قتلگاه میبردند

 

زن و شاگردانش دنبال او گریه کنان می آمدند ،

 

سقراط از زنش پرسید چرا گریه میکنی؟

 

گفت:از آن میگریم که تو مقتول واقع میشوی .

 

گفت:مگر دوست داشتی که من قاتل واقع شده باشم ؟

 

زن گفت: از آن میگریم که بی گناهت میکشند .

 

گفت: مگر دوست داشتی که با گناهم بکشند ؟

 

شاگردان گفتند نعش تو را چه کنیم .

 

گفت : به صحرا اندازید .

 

گفتند: از درندگان ایمن نخواهی ماند .

 

گفت:آن چماق مرا برای دفع آنان کنارم بگذارید .

 

گفتند: در آن وقت حس و حرکت نداری که آنها را دفع کنی .

 

گفت: پس چون حس و حرکت ندارم

 

 از اذیت و آزار آنان نیز مرا آسیبی نیست .


 

نابود ، گاز نزن !

 

 

درسته كه فقط آتش ميتونه آهن رو نرم كنه ،

 

 ولي فقط همون آبی كه آتش رو خاموش ميكنه ،

 

 ميتونه آهن رو نابود كنه !

 

فرستنده : امین ( از شیراز )

 

* * * * *

عشق میوه ایست که به نظر خوب می آید ...

 

 اما تا وقتی که نرسیده آن را گاز نزن !

 

فرستنده : مهشید رجائی ( از مشهد )

 

 

می‌ شکنند

  

اگر کسی را دوست داري ، به او بگو .

 

  زيرا قلبها معمولاً با کلماتي که ناگفته می‌مانند ، می ‌شکنند .

 

 (( جرج آلن ))

 

فرستنده : کیمیا ( از ؟؟؟ )

 

 

باید بخندیم ...

 

 

زندگی کوتاه است قوانین را زیر پا بگذار بسرعت ببخش

 

  با صداقت عاشق شو و با حرارت ببوس همیشه بخند

 

 هیچ وقت لبخند را از لب هایت دریغ نکن مهم نیست

 

 زندگی چقدر عجیب است زندگی همیشه آنطور که ما

 

 فکر می کنیم پیش نمی رود اما تا زمانی که هستیم ،

 

 باید بخندیم و سپاسگذار باشیم .

 

 

 

زمستان

 

 

 

زمستان هیچ وقت ماندنی نیست

 

 

 

 حتی اگر تمام شب ها یلدا باشد . . .

 

 

 

مرمر

 

 

 

هر اندازه كه مرمر تراش بخورد و كوچكتر شود

 

 

مجسمه اش بزرگتر ميشود

 

 

 

(مايكل انگ)

 

ساحل

 

 

 

ساحل امروز خموش است ، ماسه ها شسته و نمناک ،

 

 

 

 موج کف بر لب و دیوانه و مست سوی من می آید و بر میگردد ،

 

 

 مرغ دل گر چه اسیر قفس است ،

 

 

همره موج ندانم که چرا میخواند ...

 

 

 

تندیس

 

 

 

سنگي كه طاقت ضربهاي تيشه را ندارد

 

 


تنديس زيبايي نخواهد شد

 

 


از زخم تيشه خسته نشو كه وجودت شايسته تنديس است .

 

 

 


انسان خوشبخت

 

 

 

انسان خوشبخت آن کسی است که

 

 

 حوادث را با تبسم و اندکی دقت به علت

 

 

 وقوع  آن تلقی و قبول نماید .

 

 

 

(( مترلینگ ))

 

 

 

 

 

میلاد ما ...

 

 

 

دل تنگ بوسه های خاک پارچه ای سفید آرامشی جاودانه

 

 

 

 کدامین رویا در خود غرقه خواهد کرد مرا ؟

 

 

 

و شاید تنها مردگان از میلاد ما خرسند میشوند

 

 

 

 زیرا تنهایی شان چندان به درازا نخواهد کشید ...

 

 

 

دریای درد

 

 

 

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ،

 

 

ولی یاران نمیدانند که من دنیایی از دردم ،

 

 

به ظاهر گر چه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم .

 

 

 

سنگ خاموش

 

 

 

چه بسيار نگاه ها ...

 

 

 در جهان سرگردانند كه در چشمی جای گيرند

 

 

 و چه بسيار فريادهايی كه بر سنگ خاموش بوسه ميزنند .