تو گرگی
یه دیوانه دنباله رئیس تیمارستان میکنه و اونو توی یک کوچه بن بست گیر میندازه
رئیس تیمارستان با ترس میگه : از جون من چی میخواهی ؟؟؟
دیوانه دستش رو میزنه به رئیس تیمارستان ، میگه : حالا تو گرگی !
![]()
+ نوشته شده در ساعت توسط میلاد ستوده
|
تاسیس وبلاگ = 12/1/86