بغض
در اين جهان لايتناهي
آيا ، به بيگناهي ماهي
( بغضم نمي گذارد ، تا حرف خويش را
از تنگناي سينه برآرم !)
گر اين تپنده در قفس پنجه هاي تو
اين قلب بر جهنده
آه ، اين هنوز زنده لرزنده
اينجا كنار تابه
در كام تان گواراست ،
حرفي ديگر ندارم ... !
+ نوشته شده در ساعت توسط میلاد ستوده
|
تاسیس وبلاگ = 12/1/86