تنهائی
روزگاری درگوشه ای ازدفترم نوشته بودم.....تنهائی را دوست دارم چون بی وفانیست.....
تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام تنهائی را دوست دارم چون عشق دروغین
درآن نیست تنهائی را دوست دارم چون خداهم تنهاست تنهائی رادوست دارم چون درخلوت
وتنهائی ام را درانتظار خواهم گریست وهیچ کس اشکهایم را ببیند.
+ نوشته شده در ساعت توسط میلاد ستوده
|
تاسیس وبلاگ = 12/1/86