سوال میکنم از

 چشمان پر سکوت ، از باران بهانه ها ، از رقص قاصدک ها

که دلم را به دنیای افسانه ها برد .

تمام عمر دلواپس لحظه ها ، ستاره ها را از پنجره چشمانت شمرده ام .

در روزی که نفس های قهر آلودت ثانیه ها را شکست ،

ای مهمان مضحک اشک وخیال ،

غبار احساست هنوز بر جاده دیوانگی بر جا مانده است .