تنهایی
جوهره آفرينش مفرد است و اين جوهره عشق نام دارد ، عشق نيرويی است
كه ما را بار ديگر به هم می پيوندد تا تجربه ای را كه در زندگی های
متعدد و در مكان های متعدد جهان پراكنده شده است ، بار ديگر متراكم كند .
ما مسئول سراسر زمينيم ، چرا كه نمی دانيم بخشهای ديگر ما كه از آغاز زمان
وجود ما را تشكيل می داده اند ، حالا كجايند ، اگر خوب باشند كه ما هم خوشبختيم ،
اگر بد باشند ، هر چند ناهشيار ، از بخشی از اين درد ، رنج می بريم .
اما بالاتر از هر چيز ، مسئول آنيم كه در هر زندگی دست كم يكبار ،
با بخش ديگر خود كه سر راه ما تجلی می كند ، يگانه شويم .
حتی اگر فقط برای چند لحظه باشد . چون اين لحظات عشقی چنان عظيم
به همراه دارد كه بقيه روزگار ما را توجيه می كند .
همين طور می توانيم بگذاريم كه بخش ديگر ما به راهش ادامه دهد ،
بی آنكه اين حقيقت را بپذيرد يا حتی دركش كند .
در اين صورت ، برای ملاقات دوباره با او ، نيازمند حلول ديگری هستيم .
و به خاطر خود خواهی مان ، به بدترين عذاب محكوم می شويم .
عذابی كه خودمان خلق كرده ايم : تنهايی ........
(( پائولو كوئيلو ))
تاسیس وبلاگ = 12/1/86