جوهره آفرينش مفرد است و اين جوهره عشق نام دارد ، عشق نيرويی است

 كه ما را بار ديگر به هم می پيوندد تا تجربه ای را كه در زندگی های

 متعدد و در مكان های متعدد جهان پراكنده شده است ، بار ديگر متراكم كند .

  ما مسئول سراسر زمينيم ، چرا كه نمی دانيم بخشهای ديگر ما كه از آغاز زمان

 وجود ما را تشكيل می داده اند ، حالا كجايند ، اگر خوب باشند كه ما هم خوشبختيم ،

 اگر بد باشند ، هر چند ناهشيار ، از بخشی از اين درد ، رنج می بريم .

 اما بالاتر از هر چيز ، مسئول آنيم كه در هر زندگی دست كم يكبار ،

  با بخش ديگر خود كه سر راه ما تجلی می كند ، يگانه شويم .

 حتی اگر فقط برای چند لحظه باشد . چون اين لحظات عشقی چنان عظيم

 به همراه دارد كه بقيه روزگار ما را توجيه می كند .

 همين طور می توانيم بگذاريم كه بخش ديگر ما به راهش ادامه دهد ،

 بی آنكه اين حقيقت را بپذيرد يا حتی دركش كند .

در اين صورت ، برای ملاقات دوباره با او ، نيازمند حلول ديگری هستيم .

 

 و به خاطر خود خواهی مان ، به بدترين عذاب محكوم می شويم .

 

 عذابی كه خودمان خلق كرده ايم : تنهايی ........

 

    (( پائولو كوئيلو ))